نام این پیغمبر بزگوار نیز دوبار در قرآن ذکر شده، یکی در سوره انعام (آیه 86) و دیگری در سوره ص (آیه 48)، نام او در تورات (الیشع) ضبط شده که چون عبری است در لغت عربی شین آن مبدل به سین می شود.(1) و اهل تفسیر او را جانشین و شاگرد الیاس می دانند و گفته اند وی فرزند اخطوب است.چهار هزار و پانصد و نه سال از هبوط حضرت آدم سپری می شد که این پیامبر الهی به دنیا آمد. او پسر اخطوب بود.(2)
لقب او ابن العجون بود چرا که مادرش در سنین پیری او را به دنیا آورده بود. الیسع در زمان کودکی خود دچار مریضی لاعلاج بود که حضرت الیاس او را شفا داده و او را شاگرد خود قرار می دهد و هم چنین بعد از حضرت الیاس، مقام نبوت در قوم بنی اسرائیل به ایشان می رسد.(1)
الیسع بر قومی مبعوث می شود که بت پرست بودند و پادشاه آن قوم همراه با زنش از بدکاران (زناکار) بودند. بعد از مدتی ارشاد به یگانه پرستی، الیسع دست به دعا برداشت و آن قوم را نفرین کرد، خداوند نیز آنان را به قحطی گرفتار کرد، این قحطی تا زمانی طول کشید که مردمان آن قوم توبه کردند.
در این حال بود که الیسع دستور داد تا زن پادشاه را در تشتی، سر از تن جدا کنند و پادشاه نیز جامه نو بر تن کرد و به درگاه ایزد منان توبه نماید و آنگاه این عذاب (قحطی) از آنان برداشته شد.
لازم به یادآوری است که شفا دادن، زنده کردن مردگان و راه رفتن بر روی آب از معجزات بی شمار آن حضرت بوده است.(2)
در آخر امر نیز الیسع در هفتاد و پنج سالگی(3) از دنیا رفت و در دمشق به خاک سپرده شد.(4)
الیسع پیامبر پادشاهی شمالی اسراییل بود که در زمان جورام، جهو، جهوآهاز و جهواش فعال بود. الیسع فرزند شفات که زمیندار ثروتمندی بود بوده است و در نزد الیاس پیامبر شاگردی میکرد. اولین اشاره به او وقتی است که الیاس او را به عنوان جایگزین خود مسح می کند. الیسع از سوی یهوه به عنوان جایگزین الیاس انتخاب میگردد. الیاس در راه خود از طور سینا به دمشق با الیسع برخورد می کند. الیاس او را به فرزند خواندگی قبول می کند و او را وارد مقام پیامبری می کند. برای هشت سال بعد الیسع در خدمت الیاس است تا زمانی که الیاس به بهشت بالا برده میشود. در این زمان صحبت زیادی در مورد الیسع به غیر از روزهای آخر الیاس نمیشود. الیسع قبل از اینکه الیاس به بهشت برده شود دو قسمت از روح الیاس را به ارث میبرد. در تفسیر این مطلب گفته میشود که این به ارث بردن نشانه جایگزینی صحیح الیسع از الیاس است. الیسع به طور معجزه آسایی از رود اردن عبور می کند و به اریحه باز میگردد و مردم بسیاری را با تبدیل آب غیر آشامیدنی به آب پاک شگفت زده می کند. قبل از اینکه الیسع در سامریا ساکن شود، مدتی را در کوه کارمل سپری می کند. در این زمان ارتش اسراییل برای جنگ با قوم مواب آماده میشود و الیسع پیشبینی می کند که خشکسالی زمینهای اسراییل تمام میشود و ارتش اسراییل بر قوم مواب پیروز میشود که هر دو این پیشبینهای به حقیقت میپیوندند. وقتی گروهی از پسران الیسع را به دلیل طاس بودن مسخره میکنند او آنها را لعنت می کند و دو خرس ماده از بین درختان بیرون میایند و آن پسران را میکشند. او به مدت ۶۰ سال در اسراییل در مقام پیامبر اسراییل باقی میماند.
معجزهها
الیسع معجزات زیادی از خود نشان میدهد. او برای کمک به زن بیوهای که مقروض است روغن او را چند برابر میکند تا او بتواند قرض خود را داده و خانواده خود را از فقر نجات دهد. برای بازپرداخت زن ثروتمند در شونم او از یهوه تقاضای اعطای پسری به او میکند و بعد از اینکه پسر آن زن به دلیل گرمازدگی جان خود را از دست میدهد او از یهوه میخواهد که آن فرزند را زنده کند و آن پسر زنده میشود. الیسع برای سیرکردن فرزندان پیامبران خاک زمینهای سمی را تبدیل به غذای کامل میکند. او فرمانده سوریه نعمان را از جزام درمان میکند ولیکن خدمتکار خود گهازی را که از نعمان پول برداشته بود مجازات میکند. نعمان که اول دودل بود به دستور الیسع گوش میدهد و تن خود را هفت بار در رود اردن میشوید و بدنش مانند بدن کودکی زندگی را باز مییابد. عیسی نیز در عهد جدید به این معجزه الیسع اشاره میکند.
و زنی از زنان پسران انبیاء نزد الیشع تضرع نموده، گفت: «بندهات، شوهرم مُرد و تو میدانی که بندهات از خداوند میترسید، و طلبکار او آمدهاست تا دو پسر مرا برای بندگی خود ببرد.» الیشع وی را گفت: «بگو برای تو چه کنم؟ و در خانه چه داری؟» او گفت: «کنیزت را در خانه چیزی سوای ظرفی از روغن نیست.» او گفت: «برو و ظرفها از بیرون از تمامی همسایگان خود طلب کن، ظرفهای خالی و بسیار بخواه. و داخل شده، در را بر خودت و پسرانت ببند و در تمامی آن ظرف ها بریز و هرچه پُر شود به کنار بگذار.
پس از نزد وی رفته، در را بر خود و پسرانش بست و ایشان ظرفها نزد وی آورده، او میریخت. و چون ظرفها را پُر کرده بود به یکی از پسران خود گفت: «ظرفی دیگر نزد من بیاور.» او وی را گفت: «ظرفی دیگر نیست.» و روغن باز ایستاد. پس رفته، آن مرد خدا (الیشع) را خبر داد. و او وی را گفت: «برو و روغن را بفروش و قرض خود را ادا کرده، تو و پسرانت از باقیمانده گذران کنید.[۱]
و از آنجا به بیتئیل برآمد. و او چون به راه برمیآمد، اطفال کوچک از شهر بیرون آمده، او را سخریه نموده، گفتند: «ای کچل برآی! ای کچل برآی!» و او به عقب برگشته، ایشان را دید و ایشان را به اسم یَهُوَه لعنت کرد؛ و دو خرس از جنگل بیرون آمده، چهلودو پسر از ایشان بدرید.[۲]
در اسلام
در قرآن دو مرتبه از الیسع با خوبی یاد شدهاست:
باز یادکن از اسماعیل و الیسع و ذوالکفل که همه از نیکان بودند.»[۳]
«و نیز اسماعیل و الیسع و یونس و لوط از شایستهگانند و ما همه آن پیغمبران را بر عالمیان برتری دادیم.»[۴]
در داستانهای اسلامی و قصص الانبیاء نیز داستان الیسع ذکر شده است. داستان الیسع در این متون کاملاً با داستان عهد قدیم همخوانی دارد. بعضی مسلمانان اعتقاد دارند که محل دفن الیسع در العوجم در منطقه شیعه نشین عربستان است. این مکان در زمان عثمانی برای جهتیابی بسیار مهم بود و زائران زیادی نیز به مقبره او میرفتند. ولیکن دولت عربستان سعودی مقبره الیسع را به دلیل تفکرهای وهابی تخریب کرد. مقبره دیگری در ترکیه نیز تصور میشود که به الیسع تعلق دارد.
حضرت اليسع (ع)
حضرت اليسع نيز از پيامبران بنىاسرائيل است كه پس از الياس ظهور كرده و نامش در قرآن دو بار همراه با مدح و ستايش آمده و به خير و فضيلت توصيف شدهاست؛
وَاذكُرْ إِسْمعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الأَخْيارِ؛ 1
و اسماعيل و اليسع و ذوالكفل رابه ياد آور، كه همگى از نيكان بودند.
وَإِسْماعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلّاً فَضَّلْنا عَلَى العالَمِينَ؛ 2
و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط (را بهياد آر) و جملگى را بر جهانيان فضيلت بخشيديم.
مطابق روايات، اليسع جانشين الياس بوده كه پس از تلاشها و فعاليتهاى تبليغى و زمينهسازيهاى مفيد و مؤثر، راه را براى ايمان بنىاسرائيل هموار كرده است، بهگونهاى كه پس از او، عموم بنىاسرائيل به اليسع ايمان آورده و به فرمانش گردن نهادهاند. طبرسى به نقل از ابن عباس مىگويد:پس از آن كه خداوند الياس را براى نجات از توطئه پادشاه و همسرش به آسمان برد و دشمنانى نيرومند را بر پادشاه و قومش مسلط كرد كه وى و همسرش را به قتل رساندند، خداىتعالى اليسع را به رسالت ميان مردم برانگيخت. بنىاسرائيل بدو گرويدند و او را بزرگ داشتند و فرمانش گردن نهادند. 3اليسع اسوه همكارى و استمرار دعوت
قرآن مجيد به شيوههاى تبليغى حضرت اليسع هيچ اشاره ننموده و تنها او را مدح نموده است، اما آنچه از روايات موجود بر مىآيد اين است كه اليسع در شرايط خفقان و فشار و بدون آن كه رابطه خويشى ميان او و الياس بوده باشد همراهى و مساعدت نيكويى با الياس انجام داده و پس از او بهخوبى از عهده جانشينى او برآمده است.
ثعلبى در قصص الانبياء مىنويسد:
الياس (در هنگام گريختن از چنگ جبار زمان) به خانه زنى از بنىاسرائيل وارد شد كهپسرى بيمار به نام اليسع بن اخطوب داشت. آن زن الياس را پناه داد و خبرش را پنهانداشت. الياس براى فرزند او دعا كرد و شفا يافت. از آن پس اليسع تابع مرام الياسگشت و به او ايمان آورد و تصديقش نمود و همراهى كرد و به هر كجا مىرفت ملازم او بود. 4
با اين همه، مأموريت اصلى اليسع هنگامى آغاز مىشود كه از سوى الياس به جانشينى منصوب مىشود و خدا نيز او را به رسالت مبعوث مىفرمايد:
و قيل انه استخلف اليسع على بنىاسرائيل … و بعث الله اليسع رسولاً فامنت به بنواسرائيل و عظموه و انتهوا الى امره. 5
گفته شده كه اليسع به جانشينى براى رهبرى بنىاسرائيل منصوب شد و خداوند او را رسول اين قوم قرار داد، پس بنىاسرائيل بدو ايمان آورده و بزرگش داشتند و فرمانش پذيرفتند.
با توجه به عدم ذكر شيوههاى دعوت اليسع در قرآن و روايات، در بيان سيره تبليغى او به همين مقدار اكتفا میكنيم.منابع:
1 – ص (38) آيه 48.
2 – انعام (6) آيه 86.
3 – محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 13، ص 397.
4 – ثعلبى، قصص القرآن، ص 229.
5 – محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 13، ص 397.
خلاصه تاریخ انبیاء، درودگر، ص 91.2 – جیب السیر، ص 309.1 – قصص قرآن، گلپایگانی، ص 2
توحید، شیخ صدوق، ص 422؛ عیون الاخبار الرضا، ج 1، ص 159.3 – جیب السیر.4 – ناسخ التواریخ، ج 2، ص 362.
rasekhon.net
andisheqom.com