نام اصلی | ابومحمد مصلح (یا مصلحالدین) |
---|---|
زمینهٔ کاری | خطیب، شاعر و نویسنده |
زادروز | ۶۰۶ هجری قمری شیراز |
مرگ | ۶۹۰ هجری قمری شیراز |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | شیراز، بغداد، … |
جایگاه خاکسپاری | سعدیه واقع در شیراز |
رویدادهای مهم | حمله مغول به ایران |
لقب | استاد سخن، شیخ اجلّ |
سبک نوشتاری | سبک عراقی |
کتابها | کلیات سعدی، گلستان، بوستان، غزلیات سعدی |
تخلص | سعدی |
سعدی شیرازی (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی نامدار ایرانی است. نامِ کاملِ او ابومحمّد مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف و تخلص او سعدی است. او در نظامیه بغداد -که مهمترین مرکز علم و دانش آن زمان به حساب میآمد- تحصیل نمود و پس از آن بهعنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد. وی سپس به زادگاه خود شیراز برگشت و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شده که به سعدیه معروف است.[۱]
سعدی تاثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشتهاست؛ بهطوریکه شباهت قابل توجهی بین زبان فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدتها در مدرسهها و مکتبخانهها بهعنوان منبع آموزش زبان فارسی تدریس میشده و بسیاری از ضربالمثلهای رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شدهاست.[۲] وی بر خلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، سادهنویسی و ایجاز را در پیش گرفت و توانست -حتی در زمان حیاتش- شهرت زیادی بدست آورد.[۱] اهل ادب به او لقب استادِ سخن، پادشاهِ سخن، شیخِ اجلّ و حتی بهطور مطلق، استاد دادهاند. آثار وی در کتاب کلیات سعدی گردآوری شدهاست؛ هرچند که کتاب گلستان، کتاب بوستان و نیز غزلیات وی به صورت مستقل نیز منتشر شدهاند.
کتابهای گلستان و بوستان بهعنوان کتابهای اخلاقی شناخته میشوند و علاوه بر فارسیزبانان، بر روشنفکران غربی از جمله ولتر[۳] و گوته[۴] تاثیرگذار بودهاند. با این حال، برخی از منتقدان نسبت به آموزههای اخلاقی وی نقدهایی را مطرح کردهاند.[۵] غزلیات سعدی، اغلب عاشقانه و توصیفکننده عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات پندآموز و عارفانه نیز سروده است.[۶]
بهمنظور تجلیل از سعدی، روز اول اردیبهشت ماه (روز آغاز نگارش کتاب گلستان) در ایران بهعنوان روز سعدی نامگذاری شدهاست.[۷]
زندگینامه
سعدی به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در شیراز زاده شدهاست.[۱] با این حال، برخی از صاحبنظران، تولد وی را در حدود سال ۵۸۵ هجری قمری میدانند.[۱] با توجه به این که منبع بیرونی مشخصی در مورد زادروز سعدی گزارشی نداشتهاست، هر دو تاریخ ذکر شده، بر اساس استنباط صاحبنظران از آثار خود سعدی به دست آمدهاست.[۶]
نام کوچک سعدی، مصلح (یا مصلحالدین)، از نام پدربزرگ پدریاش اقتباس شد.[۱] او در کودکی پدرش را از دست داد و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت.[۱] در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت.[۱] اما اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه حملهٔ سلطان غیاثالدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین خوارزمشاه به شیراز (که در سال ۶۲۰ هجری قمری واقع شد)، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی شیراز را ترک کند و به بغداد برود.[۱]
سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری،[۶] در مدرسه نظامیه بغداد مشغول به تحصیل شد و از حضور استادان بنام دوران خود از جمله ابوالفرج بن جوزی و شهابالدین عمر سهروردی بهره برد.[۱] به استناد یکی از سرودههای سعدی،[۸] او در این دوره از مدرسه نظامیه شهریه دریافت میکردهاست. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل واعظی پیشه میکند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائه خطابه و ارشاد مردم است.[۹]
سعدی سفر خود به مناطق مختلف را در سال ۱۱۲۶ میلادی آغاز کرد. مسلم است که سعدی به حجاز، شام و روم سفر کردهاست.[۱] با این حال، نشانههایی از سفر به هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم در سرودههای وی یافت میشود. اما به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشند و منطقاً پایهٔ نمادین و اخلاقی داشته باشند. این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید. حکایتهایی که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان میسازد.
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت[۱] و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف ساکن شد.[۱] حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی (حکومت: ۶۲۳–۶۵۸ هـ. ق) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس، به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعد بن زنگی، شیراز پناهگاه دانشمندانی شدهبود که از دَم تیغِ تاتار جان سالم بهدربردهبودند. در دوران وی، سعدی مقامی ارجمند در دربار بهدست آوردهبود. در آن زمان، ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر، به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را، که سرودنش در ۶۵۵ قمری به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد و آن را به وی تقدیم نمود. کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در بهار سال ۶۵۶، دومین اثرش گلستان را به نام ولیعهد سعد بن ابوبکربن زنگی نگاشت، و خود در «دیباچهٔ» گلستان میگوید: «هنوز از گلستانِ بُستان بَقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.»[۱۰] ظاهراً در اینجا منظور سعدی از «بُستان»، کتاب بوستانِ اوست؛ البته دربارهٔ نامگذاری بوستان و زمانِ نامگذاریِ آن، میان پژوهشگران اختلافنظر وجود دارد.
تاریخ درگذشت سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کردهاند.[۱] اما مورد اعتمادترین روایت این است که وی در ذیحجه سال ۶۹۰ هجری درگذشته[۱] و در همان خانقاهی که اقامت گزیدهبود، به خاک سپرده شدهاست.
آوازه
شواهدی وجود دارد که کلام سعدی، در زمان حیات و همچنین پس از مرگ وی، در هرکجا که به زبان فارسی سخن میگفتهاند، شناختهشده بود.[۱۱] دامنه شهرت سعدی در زمانه حیاتش از هند تا آسیای صغیر گسترده بود.[۱]
امیرخسرو دهلوی و امیرحسن دهلوی دو شاعر فارسیسرای غیرایرانی (هندی) معاصر سعدی بودند که در سرایش غزل از سعدی پیروی میکردند.[۱] سیف فرغانی شاعر فارسیگوی دیگری است که در عصر سعدی و در آقسرا (در آسیای صغیر) میزیست. وی شیفته غزلیات سعدی بود و برخی از غزلیات سعدی را پاسخ گفتهاست. وی همچنین چندین قصیده در ستایش سعدی سروده و وی را سلطان سخن قلمداد کردهاست.[۱]
ابن بطوطه در گزارش سفر خود به چین، از امیرزاده شهر خنسا مینویسد که به شعر و موسیقی فارسی علاقه زیادی داشت و در محفل او آوازی به زبان فارسی خوانده میشد. این آواز آنقدر تکرار شد که ابن بطوطه آن را از بر شد و آن را گزارش کرد:[۱۱]
تا دل به مهرت دادهام | در بحر غم افتادهام | |
چون در نماز استادهام | گویی به محراب اندری |
امروز میدانیم که این شعر، از سعدی است و به عبارتی، دایره نفوذ شعر سعدی تا چین هم گسترش داشتهاست.[۱۱]
بهنظر میرسد که سعدی از عالمگیر بودن شعر و کلام خود آگاه بوده؛ چنانکه در جایی مدعی میشود:[۱۱]
شنیدهام که مقالات سعدی شیراز | همیبرند به عالم چو نافه ختنی |
آثار
همه آثار سعدی اعم از شعر و نثر در کتاب کلیات سعدی جمعآوری شدهاست.[۱] از بین آثاری که در این کتاب آمده، بوستان و گلستان دو کتاب مستقلند. علاوه بر این، غزلیات و هزلیات (یا خبیثات) نیز بهصورت مستقل به چاپ رسیدهاند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمدهاست، عبارتند از: قصاید، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، صاحبیه، رباعیات و مفردات.[۱]
قصاید، شامل قصیدههای عربی و قصیدههای فارسی است. قصیدههای عربی در حدود هفتصد بیت است[۱] و عموماً دارای مضامین غنایی یا مدح است.[۱] یکی از این قصیدهها، در مرثیه آخرین خلیفه عباسی، المستعصم بالله سرودهشدهاست.[۱] قصیدههای فارسی نیز دارای مضامین موعظه و توحید و مدح است.[۱]
مراثی، مشتمل بر چند قصیده در مرثیه چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله مستعصم (خلیفه عباسی)، ابوبکر بن سعد بن زنگی (اتابک فارس) و سعد بن ابوبکر (اتابک فارس) است.[۱]
صاحبیه، مجموعهای از قطعات فارسی و عربی است.[۱]
سعدی، علاوه بر گلستان، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از نصیحةالملوک، رساله عقل و عشق و مجالس پنجگانه.[۱۲]
همچنین (در نسخههای چاپی پاکستان و هند) کتاب شعر دیگری با نام کریما به سعدی نسبت داده شده است. این کتاب مثنوی است و در بحر متقارب سروده شده است. اصالت این انتساب با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محل شک است.[۱۲]
سعدی، در زمان حیات خود، نسبت به جمعآوری و تدوین آثارش مبادرت میورزیدهاست؛ چنانکه این امر در مورد گلستان، بوستان و طیبات مسلم است.[۱] اما نخستین نسخهای که از کلیات سعدی در دست است، در سال ۷۱۸ قمری؛ یعنی کمتر از سی سال پس از درگذشت سعدی توسط علی بن احمد بن ابی بکر بیستون گردآوری شدهاست.[۱] در این نسخه، غزلیات سعدی بهترتیب الفبای حرف آخر ابیات مرتب شدهاند.[۱] ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخههای بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شدهاست.[۱]
در حال حاضر اصلیترین نسخه تصحیح شده از کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی است که در سال ۱۳۲۰ منتشر شدهاست.[۱۲] یکی دیگر از نسخههای مشهور این کتاب، تصحیح غلامحسین یوسفی است.
بوستان
چنانکه سعدی خود اشاره کردهاست، نگارش آن را در ۶۵۵ ه. ق. به پایان برده و به ابوبکربن سعد زنگی تقدیم کردهاست.[۱]
بوستان با یک مقدمه نسبتاً طولانی شروع میشود که در حمد خداوند، ستایش پیامبر اسلام، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح ابوبکربن سعد زنگی و سعد بن ابوبکر (حاکمان وقت فارس) سرودهشدهاست.[۱۳] این کتاب در ده فصل (اصطلاحا ده باب) نوشته شدهاست که عبارتند از: «عدل»، «احسان»، «عشق»، «تواضع»، «رضا»، «ذکر»، «تربیت»، «شکر»، «توبه»، و «مناجات و ختم کتاب».[۱] حجم این بابها متفاوت است و بهجز باب اول و پنجم، همگی با یک مقدمه نسبتاً کوتاه شروع میشوند.[۱۳] هر باب مشتمل بر حکایتهایی است که بهصورت پیدرپی نقل میشوند.[۱۳] با احتساب دیباچه، مجموعاً ۱۸۳ حکایت در این کتاب (بر اساس نسخه تصحیح شده دکتر غلامحسین یوسفی) نقل شده است.[۱۳]
حکایتهای بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار، یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیدهتری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر میگیرند، درحالیکه برخی دیگر ساده و درحد حکایتوارهاند.[۱۳]
گلستان
سعدی کتاب گلستان را در سال ۶۵۶ هجری قمری؛ یعنی یک سال پس از نگارش بوستان نوشتهاست. این کتاب به نثر آهنگین و آمیخته با نظم و در هشت فصل (اصطلاحا هشت باب) نوشته شدهاست. هشت باب گلستان عبارتند از: سیرت پادشاهان، اخلاق درویشان، فضیلت قناعت، فوائد خاموشی، عشق و جوانی، ضعف و پیری، تأثیر تربیت، و آداب صحبت. گلستان، یکی از تأثیرگذارترین کتابهای نثر در ادبیات فارسی است.[۱۴]
کتاب گلستان را میتوان گزارش سعدی از جامعه زمان خود دانست که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شدهاست.[۱۲]
این کتاب، مجموعهای از حکایتهای مستقل و حاوی اندرزها و جملههای قصار است. اما هنر داستانگویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن میگردد که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در گلستان، از پرداختن به تاریخنگاری و تذکرهنویسی پرهیز میکند و صرفاً به بیان امور مربوط به زندگی و منش مخاطبان میپردازد.[۲]
حکایتهای گلستان، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند میشود.[۱۵] در برخی از حکایتها، شخصیتهای خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش میکنند؛ اما در برخی از حکایتها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی صرفاً رخدادهای تخیلی است.[۱۵]
این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمره مقامات جای میگیرد.[۹][۲] با این حال، علیرغم این که دشوار نویسی و اطناب در مقامههای نویسندگان قبلی متداول بود، حکایات گلستان، موجز و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شدهاست.[۱۵]
سعدی در نگارش نثر آهنگین گلستان، از تقارنهای لفظی و داستانی استفاده میکند؛ اما دچار تکلف و تصنع نمیشود. کلمهها و ترکیبهای پیچیده و دور از ذهن در گلستان به کار نمیرود و بههمین دلیل، این کتاب از کتابهایی مانند مقامات حمیدی، تاریخ وصاف و تاریخ جهانگشای جوینی سادهتر و روانتر است.[۱۶]
سعدی در گلستان، سبک شخصی و فردی خود را برگزیدهاست[۱۶] که از حیث سادگی نگارش، به ویژگیهای سبک خراسانی نزدیک است.[۱۶] برخی از صاحبنظران، گلستان را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون خواجه عبدالله انصاری و قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی میدانند.[۱۶]
بسیاری از شاعران و نویسندگان پس از سعدی با الهام از کتاب گلستان و یا به تقلید از آن، آثاری را خلق کردهاند. از جمله این آثار میتوان به بهارستان جامی[۱۷]،[۹] پریشان قاآنی،[۱۷][۹] منشآت قائم مقام فراهانی،[۱۷] نگارستان معینی جوینی،[۹] روضه خلد مجد خوافی[۱۷] و بسیاری آثار دیگر اشاره نمود. با این حال، هیچیک از این آثار نتوانستند به موفقیت و جایگاهی مانند گلستان برسند.[۱۷]
کتاب گلستان نخستین بار در تبریز در سال ۱۸۲۲ میلادی به چاپ رسید. تا قبل از گلستان، هیچ کتاب دیگری به زبان فارسی با استفاده از دستگاه چاپ منتشر نشده بود.[۱۷] محمدعلی فروغی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی گلستان را برای اولین بار، به طور علمی تصحیح کرد.[۱۷] پس از آن شرحها، فرهنگها و تصحیحهای مختلفی از گلستان منتشر شد که یکی از مهمترین و دقیقترین آنها، تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی است که در سال ۱۳۶۸ عرضه گردید.[۱۷]
غزلیات
غزلیات سعدی مجموعهٔ شعرهاییست که سعدی در قالب غزل سروده و تاکنون چندین تصحیح از آنها بوسیلهٔ استادان زبان و ادب فارسی منتشر شدهاست. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد.[۱۲]
سعدی در سرایش غزلیات، به زبان سنایی و انوری توجه ویژه داشتهاست.[۶] بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که غزل در اشعار سعدی و حافظ به اوج رسیدهاست.[۶]
محور بیشتر غزلهای سعدی، عشق است.[۱۲] سعدی از معدود شاعرانی است که غزلهای عاشقانهاش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی میماند.[۶] غزلهای عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهرهاند.[۶] سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به وزنهای دوری (اوزان طربانگیز مانند فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن یا مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن) توجه ویژهای نشان دادهاست.[۱۸]
علاوه بر غزلهای عاشقانه، سعدی غزلهای عارفانه و غزلهای پندآموز نیز سرودهاست.[۶] فروغی در تدوین کلیات سعدی، غزلهای پندآموز و عارفانه را از بقیه غزلها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان مواعظ آوردهاست.[۶]
غزلیات سعدی در چهار کتابِ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شدهاست.[۱] غزلیات قدیم را سعدی در دوره جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. خواتیم مربوط به در دوران کهنسالی سعدی و دربرگیرنده زهد و عرفان و اخلاقیات است. بدایع و طیبات، مربوط به دوران میانسالی و پختگی سعدیاند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر میگیرند. طیبات و بدایع به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد.[۱۸]
در عین حال که سبک شعریِ سعدی از توانِ تخیّل و تصویرآفرینی پیچیده و بالایی بهره دارد، بهگونهٔ شگفتانگیز و نبوغآمیزی ساده و روان است؛ سادگی و روانیای که حاصل و زاییدهٔ شیوهٔ موجز، نرم، آرام، و دلنشین بیان اوست.[۱۹]
هزلیات
در مجموعه آثار سعدی، سه رساله با نامهای مطایبات، مضحکات و خبیثات دیده میشود که به مجموعه آنها هزلیات گفته میشود. مطایبات، مجموعهای از لطیفهها و داستانهای جنسی است که در نگارش آنها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بیپروا استفاده شدهاست. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آنها بهگونهای است که میتوان اطمینان یافت شاعر آنها سعدی است.[۶] خبیثات و مضحکات به نثر نوشته شدهاند و در نسخه لرد گرینوی (که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخه اساس غلامحسین یوسفی و محمدعلی فروغی نیز بوده) اثری از آنها نیست.[۶]
سبک و ویژگیها
به طور کلی، سعدی را میبایست از شاعران سبک عراقی بهحساب آورد. با این حال، نشانههایی از سبک خراسانی در آثار وی مشاهده میشود. وی در دورهای که استفاده از انواع آرایههای ادبی توسط سخنوران رواج پیدا کردهبود، به سادگی زبان رودکی و فردوسی روی آوردهاست.[۲۰]
سهل ممتنع
سهل یعنی آسان و ممتنع یعنی محال. یکی از مهمترین ویژگیهای آثار سعدی، سهل و ممتنع بودن آنهاست.[۲۱] معنی و مفهوم آثار سعدی به سادگی دریافته میشود و در ظاهر، نگارش چنین جملات یا ابیاتی ساده بهنظر میرسد. اما در عمل، تقلید یا پدیدآوردن آثار مشابه، دشوار یا غیرممکن میشود.[۲۱] دلیل بروز این ویژگی در آثار سعدی، پرهیز وی از تکلف و تصنع و در عین حال تسلط کامل او بر زبان فارسی است؛ با این ترفند، سعدی توانستهاست مطالب پیچیده و دشواری را به سادهترین شکل ممکن بیان کند.[۲۱] سعدی -برخلافِ مصنوع نویسان- از اصطلاحات و عناصری که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دارند بهوفور استفاده کردهاست.[۲۱] زبان سعدی، به زبان محاوره در روزگار خود بسیار نزدیک است و حتی از مثلهای متداول در زبان فارسی نیز بهره بردهاست.[۲۲]
یکی دیگر از عواملی که باعث سهل بودن آثار سعدی میشود، وسیع بودن دایره واژگانی است؛ هریک از کلماتی که سعدی بهکار میبرد، نقش ویژهای در القای مفهوم دارد. وی در عین حال، از واژگان دشوار و مهجور یا واژگان عربی کمترین استفاده ممکن را نمودهاست.[۲۲] گذشته از حسن انتخاب کلمات، سعدی عموماً ارکان جمله را در جای اصلی خود قرار میدهد و به همین دلیل، فهم جملات وی در قالب شعر یا نثر آسان میشود.[۲۲] رعایت چنین قاعدهای، با توجه به ضرورت شاعر در رعایت وزن، قافیه، ردیف و مصراعبندی، کار دشواری است که سعدی بهخوبی از عهده آن برآمدهاست.[۶]
سعدی در استفاده از آرایههای ادبی زیاده روی نکردهاست. استعارهها و مجازهای سعدی، عموماً نزدیک به ذهن است و باعث ایجاد زیبایی و رعنایی در شعر میشود.[۲۱] وی در انتخاب وزن برای اشعار خود نیز به ساده و روان بودن آن توجه داشتهاست؛ چنانکه وزنهای ثقیل و پیچیده در اشعار او بهندرت بهچشم میخورد.[۲۱]
ایجاز
ایجاز یعنی کوتاه کردن سخن و گفتن معنی بسیار در لفظ کم.[۲۳] در دوران سعدی، ادبیات فارسی به اطناب (درازگویی) متمایل شدهبود و نویسندگان و شاعران بهمنظور هنرنمایی، با افزودن جملات معترضه، استفاده از واژگان مترادف و شگردهای دیگر، کلام خود را طولانی میکردند.[۲۳] یکی از ویژگیهای سبک سعدی، بهکاربردن ایجاز است.[۲۳] سعدی درحالیکه اطلاعات ضروری برای فهم موضوع را در اختیار خواننده قرار میدهد، از دادن اطلاعات اضافی هم بهجد اجتناب میکند. در گلستان و بوستان حکایتهای متعددی وجود دارد که در آنها از مقدمهچینی و تفصیل غیرضروری اجتناب شده و مطلب صرفا در چند بیت یا چند جمله کوتاه بیان شدهاست.[۶]
یکی دیگر از تکنیکهای اصلی سعدی در بهکارگیری ایجاز، حذف کردن بخشی از جمله است؛ بهگونهای که ذهن خواننده، ناخودآگاه بخش حذفشده را درج میکند و متوجه کمبود آن در جمله نمیشود.[۶]
طنز
یکی از ویژگیهای بارز سعدی، شوخطبعی، نکته دانی و طنازی اوست. در آثار گوناگون او اعم از غزلیات، بوستان، گلستان و غیره، همهجا آثاری آشکار یا پنهان از نکتهسنجی و طنز سعدی میتوان یافت.[۲۴]
تخلص
تخلص نام هنری است که شاعر برای خود برمیگزیند و در اشعار خود (به خصوص در غزل) از آن استفاده میکند. بسیاری از شاعران، از جمله سعدی، با تخلص خود مشهورند.[۲۵]
سعدی تخلص خود را به واسطه ارادتی که به سعد بن ابوبکر، فرزند حاکم وقت شیراز داشت، انتخاب کردهاست.[۱][۹]
سعدی در استفاده از تخلص بسیار جدی بوده و در ۹۷٪ از غزلیاتش از تخلص استفاده کردهاست.[۲۵] تخلص اغلب در بیت آخر غزل قرار داده شده، اما در مواردی نیز بعد از بیت تخلص، یک یا چند بیت دیگر آمدهاست.[۲۵] سعدی در ۵۷ درصد موارد، تخلص خود را به صورت سوم شخص مفرد و در بقیه موارد به صورت دوم شخص مفرد بهکار بردهاست.[۲۵]
تأثیرگذاری
بر زبان فارسی
کلام سعدی تأثیر انکارناپذیری در زبان و ادبیات فارسی داشتهاست، آنچنانکه شباهت قابل توجهی بین زبان فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. محمدعلی فروغی در این باره میگوید:[۲]
«گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفتهاست، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفتهاست؛ بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم؛ یعنی سعدی شیوه نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شدهاست.»
شعر و نثر سعدی، همواره بهعنوان یکی از منابع متداول برای آموزش زبان فارسی مطرح بودهاست. کتاب گلستان، سالیان زیادی به عنوان منبع آموزشی برای مکتبخانهها و مدرسهها مورد استفاده واقع میشدهاست.[۲۰][۱۷] به گفته ادوارد براون، ایرانشناس مشهور بریتانیایی، طی شش قرن و نیم، هرجا به تحصیل زبان فارسی پرداخته شده، نخستین کتابهایی که به دست محصل دادهاند، آثار سعدی بودهاست.[۲]
تکههای بسیاری از شعرها و حکایتهای سعدی در فارسی امروز بهصورت اصطلاح یا ضربالمثل بهکارمیرود.[۲] تنها از کتاب گلستان، بیش از ۴۰۰ عبارت به عنوان ضربالمثل وارد زبان فارسی شدهاست.[۶] از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مشک آن است که خود ببوید…
- ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی، کاین ره که تو میروی به ترکستان است
- … ادب از که آموختی؟ از بیادبان
- از کوزه همان برون تراود که در اوست
- آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
این ویژگی، تنها مختص گلستان نیست و در همه آثار سعدی ملاحظه میشود؛ چنانکه به نظر خطیب رهبر، بیش از ۸۰۰ مورد از غزلهای وی نیز جنبه ضربالمثل یافتهاست.[۲۱]
بر دیگر شاعران
[۱] همام تبریزی و نزاری قهستانی شاعران هم عصر سعدی بودند که به وی ارادت میورزیدند و از او تاثیر میپذیرفتند.[۱۲] از همام تبریزی بیش از دویست غزل بر جای مانده که در بیش از هشتاد غزل با غزلیاتی از سعدی هموزن یا همقافیه است.[۲۶]
امیرخسرو دهلوی و امیرحسن دهلوی دو شاعر فارسیسرای غیرایرانی (هندی) معاصر سعدی بودند که در سرایش غزل از سعدی پیروی میکردند.[۱] سیف فرغانی شاعر فارسیگوی دیگری است که در عصر سعدی و در آقسرا (در آسیای صغیر) میزیست. وی شیفته غزلیات سعدی بود و برخی از غزلیات سعدی را پاسخ گفتهاست. وی همچنین چندین قصیده در ستایش سعدی سروده و وی را سلطان سخن قلمداد کردهاست.[۱]
بر غرب
سعدی اولین شاعر ایرانی است که آثار او به یکی از زبانهای اروپایی ترجمه شده است.[۴] آندره دو ریه در سال ۱۶۳۴ میلادی قسمتهایی از گلستان را به زبان فرانسوی ترجمه کرد.[۴] دو دهه پس از ترجمهٔ او، یعنی در ۱۶۵۴، آدام اولئاریوس، ترجمهٔ کاملی از بوستان و گلستان را به زبان آلمانی منتشر کرد.[۳]
ترجمه آثار سعدی به زبان فرانسوی و سپس دیگر زبانهای اروپایی، زمینه نفوذ ادبیات و اندیشه سعدی در غرب را ایجاد نمود؛ بهطوری که آثار سعدی، قبل از نوگرایان ایرانی، مورد توجه نوگرایان غربی قرار گرفت.[۶] نوگرایان فرانسوی در قرن هجدهم میلادی، آثار سعدی را نوعی انتقاد اجتماعی یافتهبودند که میتوانستند با توجه به ویژگیهای جامعه خود، از آن الگوبرداری کنند.[۴]
ژان دو لا فونتن یکی از مشهورترین حکایتنویسان فرانسوی است که در خلق آثار خود به کلیله و دمنه، انوار سهیلی و گلستان سعدی توجه داشتهاست.[۴] وی در برخی از آثار خود، بدون کم و کاست از حکایات سعدی اقتباس کردهاست.[۴]
ولتر، نویسنده مشهور عصر روشنگری در فرانسه، در بخشهایی از رمان فلسفی صادق، تحت تأثیر گلستان سعدی بودهاست.[۴]
دنیس دیدرو از نویسندگان بزرگ قرن هفدهم فرانسه است که آثار سعدی را ستایش کرده است. بهطور خاص، باب اول گلستان (در سیرت پادشاهان) مورد توجه وی قرار داشتهاست.[۴] دیدرو نیز، دیباچه و برخی از حکایات گلستان را به زبان فرانسوی ترجمه کردهاست.[۴] ویکتور هوگو و آندره دوریه نیز از جمله متفکران غربی بودند که از سعدی متأثر شدند و در ستایش وی مقاله منتشر کردهاند.[۶]
گوته، شاعر بلندآوازه آلمانی، یکی از شاعران اروپایی است که در خلق آثار خود به ادبیات شرقی و بهطور خاص، ادبیات فارسی توجه ویژهای داشت.[۲۷] گوته، سعدی را میشناخته و در خلق آثار خود از سعدی تأثیر میپذیرفتهاست.[۲۸] یکی از کتابهای وی با نام دیوان غربی-شرقی، اگرچه بهطور کاملاً مشهود تحت تأثیر اشعار حافظ سرودهشده و در هیچ کجای کتاب نامی از سعدی برده نشده؛[۳] اما بخشهایی از آن نیز حاوی اشعاری است که از بوستان و گلستان سعدی اقتباس شدهاست.[۲۷][۳] یکی از این اقتباسها، داستان قطره بارانی است که با دیدن دریا، خود را ناچیز میشمارد و به سبب این فروتنی، صدفی او را در بر میگیرد و تبدیل به یک مروارید میشود.[۲۷] این داستان، عیناً از قطعهای با مطلع «یکی قطره باران ز ابری چکید…» در بوستان اقتباس شدهاست. گوته، این دیوان خود را با نقل فارسی و ترجمه آلمانی یکی از اشعار گلستان به پایان میبرد.[۲۷]
لازار کارنو، ریاضیدان مشهور فرانسوی، به سعدی علاقه خیلی زیادی داشت. این علاقه به حدی بود که نام سعدی را بهعنوان نام میانی فرزندان خود برگزید. فرزند وی نیکولا سعدی کارنو، پدر علم ترمودینامیک و نوه وی ماری فرانسوا سعدی کارنو، رئیس جمهور فرانسه در سالهای ۱۸۸۷ تا ۱۸۹۴ است که نام میانی هردو به افتخار سعدی انتخاب شدهاست.[۴]
رالف والدو امرسون، شاعر آمریکایی قرن نوزدهم میلادی است. وی به فرهنگ و زبانهای شرقی (از جمله فارسی و عربی) علاقه داشت و به واسطه مطالعه ترجمه آلمانی گلستان، با سعدی آشنا شد. وی مقالاتی در مورد سعدی نوشته و منتشر کردهاست. در اشعار او نیز میتوان عباراتی یافت که تحت تأثیر از گلستان سعدی سرودهشدهاست.[۲۹]
شعر بنیآدم
شعر بنیآدم، قطعه شعر مشهوری است که از سعدی بر جای ماندهاست. این قطعه شعر، به دلیل مضمون انسان دوستانهای که دارد مورد توجه زیادی واقع شده است. اصل شعر از قرار زیر است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند | که در آفرینش ز یک گوهرند | |
چو عضوی بدرد آورد روزگار | دگر عضوها را نماند قرار |
این شعر به زبان انگلیسی اینطور ترجمه شده است:[۳۰]
In creation of one essence and soul.
If one member is afflicted with pain,
Other members uneasy will remain.
If you have no sympathy for human pain,
The name of human you cannot retain.
در برخی از منابع فارسی و انگلیسی[۳۰] گزارش شده که این شعر بر سردر ورودی تالار ملل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک با خط نستعلیق طلاکوب[۳۱] نقش بستهاست؛ ولی درمورد درست بودن این مطلب تردیدهایی نیز وجود دارد و عکسی نیز از این شعر بر سردر نامبرده دیده نشدهاست.[۳۲] بر اساس اظهار نظر محمدجواد ظریف، دیپلمات ایرانی که به مدت ۵ سال نماینده ایران در مقر سازمان ملل متحد بوده است، شعر سعدی نهتنها با خط نستعلیق فارسی، بلکه با مضمون انگلیسی یا لاتین هم در سازمان ملل متحد وجود نداشته است و نقل این داستان از اساس شایعه بوده است.[۳۲] همچنین کاووس حسنلی، مؤسس مرکز سعدیشناسی، وجود هر گونه لوح و یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، رد میکند و معتقد است: «متأسفانه الان طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچکس باور نمیکند و مردم واقعاً فکر میکنند شعر سعدی در سردر سازمان ملل متحد نوشته شدهاست حال آنکه نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»[۳۱]
با این حال در سال ۱۳۸۴، از سوی ایران، فرشی از استاد صیرفیان به سازمان ملل متحد اهدا و در آن نصب شد که شعر بنیآدم در آن نقش بسته بود.[۳۱] بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد در سخنرانی سال ۲۰۱۲ خود در تهران با اشاره به نصب شدن این فرش در تالار ورودی سازمان ملل به عنوان هدیهای از سوی مردم ایران، شعر بنی آدم را خواند و آن را سخنانی اعجاب آور توصیف کرد.[۳۳]
با توجه به بررسیهای انجام شده توسط مصطفی دبیری، کارمند بازنشسته سازمان ملل متحد در ژنو، دو بیت اول از این قطعه مشهور سعدی را نخستین بار، حسین علا در سخنرانی خود در سومین جلسه دوازدهمین اجلاس جامعه ملل در شهریور ۱۳۲۰ قرائت کرد. سخنرانی وی در دفاع از قطعنامهای بهمنظور حمایت از مصیبتزدگان سیل در کشور چین ایراد شدهبود.[۳۴]
این شعر در پیام فارسی که در مجموعهٔ پیامهای فضاپیمای ویجر (در مجموع، پیامهایی به ۵۵ زبان)[۳۵] برای فضاهای دوردست فرستاده شدهاست، بهعنوان پیام برگزیده شدهاست.[۳۶] (شنیدن پیام فارسی برای ساکنان فضا از وبگاه ویجر، ناسا) باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده نیز در پیام نوروزی سال ۲۰۰۹ این بیت از سعدی را قرائت کرد.[۳۷]
تاثیرپذیری
از فردوسی
سعدی به شاهنامه فردوسی علاقهمند بود و از آن تأثیر میپذیرفت؛ چنانکه بارها از شاهنامه یاد کردهاست و اشارههای مختلفی به نامهای اساطیری شاهنامه، ابیات شاهنامه و خود فردوسی داشته است.[۳۸] این تاثیرپذیری را بهخصوص در کتاب بوستان میتوان دید که سعدی آن را در وزن و قالب شعری شاهنامه سرودهاست.[۳۸] در بوستان میتوان بیتهایی را یافت که بافت کلام فردوسی را دارند و این نشاندهنده انس سعدی با شاهنامه بودهاست.[۶] علاوه بر این، شباهتهای محتوایی و دیدگاههای فکری مشترک را نیز میتوان در آثار سعدی یافت.[۳۹] سعدی به قصد پند و اندرز سیاسی، بیش از همه چیز از داستانهای شاهنامه کمک میگیرد.[۴۰]
در بوستان حکایتی هست با این مضمون که کسی در محفلی، از شعر سعدی تمجید میکند، اما در عین حال، وی را شاعری حماسهسرا قلمداد نمیکند. سعدی در جواب این فرد پراکندهگو، عنوان میکند که سرِ جنگ ندارد وگرنه، مجال سخن بر او تنگ نیست.[۴۱] سعدی، در پی آن، دو حکایت حماسی نقل میکند[۴۲][۴۳] و واژگانی مشابه واژگان شاهنامه را برای نامیدن سلاحها و حرکتهای جنگی بهکار میبرد.[۶] با این حال -علیرغم ادعای خود- در خلق یک اثر حماسی ناموفق بودهاست.[۲۰][۶]
از امام محمد غزالی
سعدی، دانشآموخته نظامیه بغداد است و بهواسطه تحصیل در این مدرسه، به صورت غیرمستقیم از تعالیم امام محمد غزالی بهرهمند شده و از او تأثیر پذیرفتهاست. سعدی از وی با عنوان امامِ مرشد یاد میکند. به عقیده برخی از سعدیشناسان از جمله ضیاء موحد، بررسی اندیشه سعدی بدون در نظر گرفتن آثار غزالی به عنوان خاستگاه فکری و عقیدتی سعدی، میسر نیست.[۶]
از سنایی
سنایی، نخستین شاعری است که به قالب غزل تشخص بخشید.[۶] سعدی نیز در سرودن غزل به زبان سنایی توجه کامل داشتهاست.[۶] بهطور خاص، سنایی اولین شاعری بود که در غزل، بهطور جدی تخلص را بهکار برد و چنانکه میدانیم، سعدی هم کاربرد تخلص در غزل را تکرار کردهاست.[۶] سعدی در چندین قسمت از ترجیعبند مشهور خود[۴۴]، از غزلیات سنایی -با همان وزن و قافیه- استقبال کردهاست.[۲۰] با مقایسه اشعار این دو شاعر، میتوان دریافت که سعدی، سبکی را به کمال رسانده که سنایی شروع کردهاست.[۲۰]
علیرغم پیروی سعدی از زبان سنایی در سرودن غزل، نظر سنایی در مواردی مورد تعرض و انتقاد سعدی واقع شدهاست؛ چنان که سنایی در جایی به تمثیل گفته: خفته را خفته کی کند بیدار؟[۴۵] اما سعدی چنین معنایی را باطل دانسته و به شعر[۴۶] گفتهاست که حتی از نوشتهای بر دیوار هم میتوان پند آموخت.[۲۰]
از انوری
انوری مانند سعدی از نبوغ زبانی قابل توجهی برخوردار بوده است؛ وی به زبان محاوره نزدیک شدهبود و از آرایههای ادبی پیچیده پرهیز میکرد.[۶] این تکامل زبانی، تاثیر بارزی بر اشعار سعدی داشت؛ بهطوریکه بسیاری از غزل های انوری را استقبال کردهاست.[۲۰] توجه دقیق و مداوم سعدی به دیوان انوری و بهرهگیری از زبان و سبک او، بهخصوص در قصیده، انکارناپذیر است؛ هرچند که البته در تاثیر گرفتن سعدی از غزل عاشقانه انوری نباید اغراق کرد.[۶]
دیدگاههای منتقدان
با آغاز جنبش مشروطه در ایران، انتقاد از سعدی در میان برخی از روشنفکران رواج یافت. منتقدان، عموماً آموزههای اخلاقی و حکمی سعدی را کهنه و ناسازگار با هنجارهای اجتماعی جدید قلمداد کرده و مورد نقد قرار دادهاند.[۴۷] در این روزگار که نبردی بین سنت و مدرنیته شکل گرفته بود، سعدی به عنوان یکی از نمادهای سنت مورد هجمه نوگرایانی مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، میرزا آقاخان کرمانی و دیگران قرار گرفت.[۴۰]
گروهی از منتقدان، آثار سعدی را دچار تناقض و فاقد نظم سیستماتیک میدانند؛ بهطور مثال علی دشتی در کتاب قلمرو سعدی، اطلاق کتاب اخلاقی به گلستان را مورد تردید قرار میدهد؛ چراکه برخی از حکایات آن را فاقد هرگونه نکته تربیتی و برخی را حتی مخالف اصول اخلاقی میشمرد.[۲۰] به عقیده وی، هرچند که نکات اخلاقی و پند و اندرز بهوفور در گلستان بهچشم میخورد، اما این کتاب -برخلاف دیگر کتابهایی که بهعنوان کتاب اخلاق شناختهمیشوند- فاقد یک سیر مدون برای تبیین اصول اخلاقی از جهات و زاویههای مختلف است.[۲۰] دشتی، اگرچه به برخی -از دیدِ وی- تناقضگوییها در آثار وی اشاره میکند اما سخنوری سعدی را میستاید[۲][۴۷] و خود را منتقد سعدی یا گلستان نمیداند؛ چنان که در کتاب قلمرو سعدی مینویسد: هدف انتقاد گلستان نیست، بلکه طرز پذیرش گلستان است… اگر گلستان را چنان که هست قبول کنند؛ یعنی مجموعه ملاحظات و لطایف، و پند و موعظه و بیان اوضاع روحی و اخلاقی زمان… دیگر ایرادی باقی نمیماند.[۲۰]
گروهی دیگر از منتقدان نیز با تکیه بر برخی از حکایتها و اشعار سعدی، دیدگاههای وی را مبتنی بر برخی از ضدارزشهای امروزی؛ مانند جبرگرایی، عدم برابری حقوق اجتماعی زن و مرد و مواردی از این دست میدانند.[۴۷]
احمد کسروی یکی از منتقدان جدی سعدی محسوب میشود. وی اصولاً حرفه شاعری را کاری عبث و ضداجتماعی میدانست و در مورد اکثر شاعران ایرانی بدگویی میکرد و بعضاً فحش میداد.[۵] وی تیر نقد را به سمت گرایشهای جنسی سعدی نیز نشانه گرفته و او را از این منظر مورد سرزنش قرار دادهاست.[۴۸][منبع بهتری نیاز است] این موضوع، مورد اشاره علی شریعتی نیز واقع شدهاست. وی در کتاب زن در چشم و دل محمد (که برگرفته از یکی از سخنرانیهای اوست) در جایی که شواهدی مبنی بر روابط جنسی همجنسگرایانه در در گذشته ارائه میکند، به استناد برخی از حکایات سعدی از جمله حکایت مسجد جامع کاشغر و حکایت قاضی همدان، به روابط عاشقانه سعدی با پسران اشاره و آن را تقبیح میکند.[۴۹]
میرزا آقاخان کرمانی ابیات عاشقانهٔ سعدی را مورد نقد اخلاقی قرار دادهاست.[۵۰][منبع بهتری نیاز است] اسماعیل خویی بر گرایشهای سازشکارانه و محافظهکارانهٔ سعدی انگشت گذاشته و از این لحاظ، وی را شایستهٔ نقد میبیند.[۵۱] علی شریعتی نیز عافیتجویی سعدی را در زمانهٔ حملهٔ مغولان نکوهیده و شخصیت مولانا شاعر همعصر او را در مقابل ستوده است.
بخشی از دیدگاههای انتقادی که متوجه آثار سعدی شده، از جانب شاعران نوپرداز بوده که تلقی متفاوت و جدیدی از شعر و فرم پردازش آن داشتهاند. احمد شاملو، شاعر نوپرداز معاصر، سعدی را اگرچه ناظم بزرگی میدانست؛ اما معتقد بود که آثار وی با معیارها و استنباط امروزی از شعر، مغایرت دارد.[۵۲] وی معتقد بود که سعدی تابع احساس نیست و عمیق نمیاندیشد؛ بلکه صرفاً به زیبایی بیان میکند.[۵۲] از نظر نیما یوشیج، شاعر در پرداخت غنایی شعر باید به جای گفتن، نشان دهد.[۵۳] درحالی که به عقیده وی، اشعار سعدی فاقد چنین ظرافتی در خلاقیت معنایی و مفهومی است؛[۵۴] مثلاً به جای این که اندوه را غیرمستقیم به تصویر بکشد، مستقیماً به سراغ واژگانی نظیر ناله، گریه، روز وداع و عبارتهایی از این دست رفتهاست.[۵۳]
همایون کاتوزیان، تاریخنگار و منتقد ادبی معاصر، حجم انتقادات و تبلیغات منفی نوگرایان معاصر به اشعار سعدی در سالهای بعد از ۱۳۲۰ را به حدی وسیع میداند که بسیاری از افراد بی آن که شعری از سعدی بخوانند، آثار او را مزخرف قلمداد میکردند. وی از این جریان به عنوان یکی از پدیدههای عجیب قرن بیستم در ایران یاد میکند و آن را پدیده سعدیکُشی در ایران مینامد.[۵]
یادبود و بزرگداشت
آرامگاه
آرامگاه سعدی در شمال شرقی شیراز، در دامنهٔ کوه پهندژ و در کنار باغ دلگشا واقع شدهاست.[۵۵] این مجموعه با عنوان سعدیه نیز نامیده میشود.
محل دفن سعدی، خانقاهی بود که او در سالهای پایانی حیات خود در آن میزیست. این خانقاه، در نزدیکی سرچشمههای نهر رکنآباد واقع شدهبود.[۱۱] این بنا در سال ۹۹۸ هجری قمری به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس خانقاه شیخ تخریب شد.[۵۶]
در سال ۱۱۸۷ هجری قمری به دستور کریمخان زند، یک ساختمان آجری در آنجا بنا شد که شامل ۲ طبقه بود؛ طبقهٔ پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد و مزار سعدی در محفظهای چوبی در اتاق شرقی راهرو قرار داشت.[۵۶]
این بنا و محوطه آن در اثر مرور زمان رو به زوال گذاشت و در دهه ۱۳۲۰ عملاً به بنایی مخروبه و کثیف و زیستگاه مگسها تبدیل شد.[۵۷] در این سال، با توجه به اتمام بنای حافظیه، علی اصغر حکمت، رئیس وقت انجمن آثار ملی ایران، به فکر احداث بنایی جدید و مناسب افتاد.[۵۷] با تلاشهای وی، طراحی و ساخت این عمارت جدید، بر عهده محسن فروغی، معمار ایرانی و علی صادق گذاشته شد؛[۵۶] هرچند آندره گدار، معمار فرانسوی نیز بازدیدهایی از آن داشتهاست.[۵۷] کلنگ احداث این بنا در سال ۱۳۲۷ به دست اشرف پهلوی زدهشد.[۵۷] این بنا با صرف هزینه ۹۸۰ هزار تومان،[۵۶] در سال ۱۳۳۱ آماده و در روز یازدهم اردیبهشت همان سال با حضور شاه وقت و دکتر حسابی، وزیر وقت فرهنگ افتتاح شد.[۵۷]
معماری بنای جدید سعدیه، با استفاده از عناصر معماری ایرانی صورت گرفتهاست؛ این بنا از یک ایوان ستوندار بلند و یک رواقِ کشیده تشکیل شدهاست. رواق و ایوان بهصورت L جانمایی شدهاند. در محل برخورد ایوان و رواق، که مزار سعدی در آن قرار دارد، یک گنبد از کاشی فیروزهای تعبیه شدهاست. آب قنات نیز در آبنمای موسوم به حوض ماهی در زیرزمین مجموعه جریان دارد.[۵۸]
این مجموعه در سال ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.[۵۶]
روز سعدی
مرکز سعدیشناسی، از سال ۱۳۸۱ خورشیدی، روز ۱ اردیبهشت را روز سعدی، اعلام کرد و در اول اردیبهشت ۱۳۸۹ خورشیدی، در «اجلاس شاعران جهان» در شیراز، نخستین روز اردیبهشت، از سوی نهادهای فرهنگیِ داخلی و خارجی، بهعنوان «روز سعدی» نامگذاری شد.[۷]
مدیر مرکز سعدیشناسی در اعلام برنامههای روز سعدی گفت:
اول اردیبهشتماه هر سال در شیراز و برخی از شهرهای ایران و جهان فرصت مغتنمی برای گلگشت در بوستان و گلستان سعدی شیراز فراهم میشود و اندیشمندان و سعدیپژوهان، سعدیدوستان و هنرمندان هریک به فراخور دانش و ذوق خویش، به کلام و نوا و رنگ و نمایش از سعدی میگویند و عشق و حکمت و نیکپنداری او را ارج مینهند.[۵۹]
پول ملی
سکههای پانصد ریالی برنزی ایران از سال ۱۳۸۷ خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی مزین شدهاست. همچنین طرح پشت اسکناس دههزارتومانی (یکصدهزارریالی) نمایی از مقبرهٔ سعدی در شیراز میباشد.
گفتنی است که چاپ مصرع اول این شعر برروی اسکناسهای یکصدهزار ریالی در سال ۱۳۸۹، موجب واکنشهای رسانهای گردید و روایت صحیح این بیت، از فرهنگستان زبان و ادب فارسی استعلام شد.[۶۰][۶۱][۶۲]
مجسمه
در سال ۱۳۳۰، با ابتکار و پیگیری علی اصغر حکمت، رئیس وقت انجمن آثار ملی ایران، مجسمه بزرگی از سعدی ساخته و در میدان سعدی شیراز در نزدیکی دروازه اصفهان نصب و در سال ۱۳۳۱ همزمان با افتتاح آرامگاه سعدی، رونمایی شد.[۵۷] این مجسمه اثر ابوالحسن صدیقی، نقاش و مجسمهساز برجستهٔ ایرانی است و از جنس سنگ مرمر ساختهشدهاست.[۵۷] کار ساخت این مجسمه که بیش از سه متر ارتفاع دارد، یک سال و نیم به طول انجامیدهاست.[۵۷] نصب این مجسمه در ابتدا با مخالفت و اعتراض برخی از متشرعین شیراز همراه بوده که آن را خلاف احکام اسلام میدانستند؛ منتها با وساطت علمای شیراز این اعتراضات خاتمه پیدا کرد.[۵۷]
علت انتخاب این محل برای نصب مجسمه سعدی، واقع شدن این محل در مبدأ ورود مسافران به شیراز بود.[۵۷] اما به مرور زمان، با ساخته شدن مسیرهای جدید، مسافران کمتر این مسیر را انتخاب میکردند و این مجسمه امروز کمتر در معرض دید مسافران قرار دارد.[۶۳]
این مجسمه تا اواسط دهه ۱۳۷۰ در این میدان واقع بود اما با برچیده شدن تدریجی میدان، مجسمه به میدان پیرنیا انتقال داده شد.[۶۳]
آرامگاه سعدی معروف به سعدیه محل زندگی و دفن سعدی، شاعر برجستهٔ پارسیگوی است.
این آرامگاه در انتهای خیابان بوستان و کنار باغ دلگشا در دامنه کوه در شمال شرق شیراز قرار دارد. در اطراف مقبره، قبور زیادی از بزرگان دین وجود دارند که بنا به وصیت خود، در آنجا مدفون شدهاند از جمله مهمترینهای آن میتوان شوریده شیرازی را نام برد که آرامگاهش به وسیله رواق به آرامگاه سعدی متصل شدهاست. آرامگاه شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین سعدی شیرازی در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۵۳ به شماره ثبت ۱۰۱۰٫۳ در انجمن آثار ملی به ثبت رسیدهاست.
لغتنامه دهخدا به نقل از فرهنگ برهان قاطع نام موضعی که شیخ سعدی در آنجا آرمیده را «گازرگاه» نامیده و به نقل از فرهنگ آنندراج گازرگاه را حد شیراز نزدیک به مرقد شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی دانسته است.[۱]
سکههای پانصد ریالی برنزی جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۸۷ خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی مزین شدهاست و همچنین از سال ۱۳۸۹ اسکناس های یکصد هزار ریالی با نقش آرامگاه سعدی در پشت آن چاپ شد.