هفتمين امام شیعیان نام مباركش موسى و نهمين تن از چهارده معصوم (علیهمالسلام) است.
زمان تولد امام کاظم
به سال ۱۲۸ ه. در ابواء ، جايى ميان مکّه و مدینه به روز یکشنبه هفتم صفر به دنیا آمد و در پنجاه و پنج سالگى به شهادت رسيد.
اسم و القاب امام کاظم
ابو الحسن موسی بن جعفر(علیهماالسلام)، امام هفتم از ائمه اثنی عشر (علیهمالسلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیهمالسلام) است.
به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.
کنیه آن حضرت ابو ابراهیم بوده ولی به ابو علی نیز معروف بودهاند.
از القاب مشهور او است: كاظم، العبد الصالح، باب الحوائج و كنيه گرامىاش ابوالحسن و ابوابراهيم است. [۱]
نام پدر و مادر امام کاظم
پدر والامقامش امام جعفر بن محمّد (علیهماالسلام) و مادرش حُمَيْدَه است. حمیده کنیزی از اهل بربر(مغرب) یا از اهل اندلس (اسپانیا)بوده است و نام پدر این بانو را صاعد بربری گفتهاند. حمیده به «حمیدة البربریة» و «حمیدة المصفاة» نیز معروف بوده است. برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بودهاند.
فرزندان امام کاظم
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی الکاظم (علیهالسلام) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا(علیهماالسلام) امام هشتم افضل ایشان بود.
از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند.
یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است.
عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفتهاند.
فضائل امام کاظم
امام كاظم (علیهالسلام) همانند پدران پاك نهادش در فضيلتهاى اخلاقى و عملى آموزگار و نمونه ديگران بود.
← خصوصیات بارز امام کاظم
حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود.
بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود.
شبها بطور ناشناس در کوچههای مدینه میگشت و به مستمندان کمک میکرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسهها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد.
کیسههای موسی بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسی یک صره (کیسه) میرسید بینیاز میگشت. با این همه در اتاقی که نماز میگزارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
← منش امام
منش و سلوك پاك او همگان را متأثّر مىساخت؛ چنان كه بنابر روايات، چون او را در زندان حبس كردند، زندانبانان را منقلب ساخت و بدو ايمان آوردند. [۲]
← دانش امام
درباره دانش آن امام همام (علیهالسلام) روایت كردهاند كه از همان كودكى شگفتى مردم را بر مىانگيخت. [۳]
امام موسی الکاظم(علیهالسلام)هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسأله میپرسیدند و کسب علم میکردند.
← عبادت امام
در عبادت و زهد از همه مردم عصر خويش برتر بود. [۴]و بدين روى او را لقب «العبدالصّالح» داده بودند و اهل مدینه «زينالمجتهدين» اش مىخواندند. [۵]
← نیکی به مردم
از صفات والاى اخلاقى امام كاظم (علیهالسلام)، احسان و نيكى به مردم بود. نيازمندان بدو حاجت مىبردند و نياز خويش را از او بر مىآوردند و «بابالحوائج» اش مىدانستند. لقب مشهور امام (علیهالسلام) «كاظم» است به معناى كسى كه هنگام خشم ، خويشتندارى مىكند و خشم خود را فرو مىبرد و به آسانى از ديگران در مىگذرد. [۶]
خصوصیات ظاهری امام کاظم
قد متوسط و رنگ سبزه سیر و محاسن انبوه داشت. نقش نگینش «حسبی اللّه» و به روایتی «الملک للّه وحده» بود.
امامت
بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (علیهالسلام) (۱۴۸ ه.ق.) در بیست سالگی به امامت رسید و ۳۵ سال رهبری و ولایت شیعیان را بر عهده داشت.
پیامبر در حدیث مشهور جابر انصاری با صراحت از امامت حضرت كاظم (علیهالسلام) ياد كرده است و نيز امام صادق (علیهالسلام) آشكارا او را امام پس از خود مىخواند. [۷] برترى امام كاظم (علیهالسلام) بر مردمان روزگار خويش نيز دليلى ديگر بر امامت او است؛ چنان كه ابن حجر هیثمی از علماى سنّى مذهب درباره ايشان مىگويد: «موسى كاظم در علم و معرفت و كمال و فضل وارث پدر خويش بود. او از همه كس پارساتر و داناتر و بخشندهتر بود.» [۸]
← روزگار امامت
امام موسى بن جعفر (علیهماالسلام) سى و پنج سال از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ ه. بر مسند امامت جلوس فرمود.
خلفاى معاصر ايشان جملگى از بنی عبّاس بودند: منصور دوانیقی ، مهدی عبّاسی ، هادی عبّاسی و هارون الرّشید . امام (علیهالسلام) در عهد هارون سالها در زندان به سر برد.
← فعالیتهای امام
فعّاليّتهاى امام كاظم (علیهالسلام) را بر دو دسته دانستهاند:
۱. فعّاليّتهاى علمى و فكرى و چارهجويى براى رويارويى با عقايد نادرست و بدعتها و واپسگرايىها.
امام (علیهالسلام) شاگردانى پرورانيد تا به واسطه آنان آموزههاى راستين دينى و شيعى را ميان مردم بگستراند. شاگردان به محضر امام بار مىيافتند و در مجلس ايشان مىنشستند و چون فتوا يا كلامى علمى مىشنيدند، مىنوشتند و ثبت مىكردند. [۹]
۲. فعّاليت ديگر امام (علیهالسلام) هدایت و نظارت بر پايگاههاى مردمى و هواخواهان خويش بود. امام (علیهالسلام) از اين گذر مىكوشيد افزون بر حفظ رابطه خويش با شیعیان و هدايت آنان، موضع منفى خود در برابر حکومت را نيز بدانان منتقل كند و در همين مسير، همواره نارضايتى خويش از ارباب حكومت را آشكار مىساخت و همكارى با آنان را حرام مىشمرد. [۱۰]
مناظره سرزنشآميز امام (علیهالسلام) با هارون الرّشيد در مرقد مطهّر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در پيش بزرگان و فرماندهان كشورى و لشكرى را مىتوان از اين گونه فعّاليّتها شمرد. [۱۱]
← موضوعات مهم دوران امام
برخى از مهمترين موضوعات يادكردنىِ روزگار امام كاظم (علیهالسلام) عبارتاند از:
الف. برخاستن جنبشهاى انقلابى كه امام (علیهالسلام) برخى از آنها را تأييد مىكرد؛ همانند جنبش شهید فخ. [۱۲]
ب. سازماندهى نظام سرّى رابطان به دست امام (علیهالسلام) كه وظيفه داشتند ارتباط ايشان را با شيعيان سامان دهند و فرمانهاى مقام امامت را بدانان برسانند. [۱۳]
ج. پيدايى برخى مسلكهاى انحرافى و اوجگيرى فعاليّتهاى عقيدتى و سياسى آنها.
برخى از اين مسلكها ادّعاى تشیّع نيز سر مىدادند؛ ولى به هيچ روى مقبول امام (علیهالسلام) نبودند. فرقههاى ناووسیّه ، اسماعیلیّه ، مبارکیّه ، سمطیّه و فطحیّه چنين بودند. پديد آمدن اين فرقهها در قلمرو مكتب تشيّع شرايط حساسى را براى امام (علیهالسلام) پديد آورد كه تا آن زمان بىسابقه بود. امام (علیهالسلام) با تدبيرى خاص، توانست شيعيان را از اين چالش فكرى و عقيدتى برهاند و امامتِ مقبول آيين اسلام را براى آنان نمايان سازد.
د. سازشناپذيرى امام كاظم (علیهالسلام) در برابر حكومت و كژروىهاى ديگر جامعه اسلامى، مسئلهاى را پيش آورد كه براى امامان پيشين پيش نيامده بود. امام (علیهالسلام) براى مدّتى طولانى در زندان حبس شد.
حاكمان عبّاسى از وجود امام (علیهالسلام) بيمناك بودند و هر از چند گاهى ايشان را به زندان مىانداختند. روزگار حبس امام (علیهالسلام) در عهد هارونالرّشيد طولانىتر بود و بارها به زندان رفت.
← کار اصلی امام کاظم
امام هفتم (علیهالسلام) با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان ، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (علیهماالسلام) نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری نمود که جان خود را فدا ساخت.
علت پیدایش اسماعیلیه
در زمان حیات امام صادق(علیهالسلام)کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد.
اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند.
پس از وفات حضرت صادق(علیهالسلام) عدهای از اینان چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام میدانند و سپس پسرش را و … به تفصیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است.
علت پیدایش فطحیه
پس از وفات حضرت صادق (علیهالسلام) بزرگترین فرزند ایشان عبداللّه نام داشت که بعضی او را عبداللّه افطح میدانند. این عبداللّه مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیهالسلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در ارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود، ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند. اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطحیه موسوم هستند.
برخی از برادران امام کاظم
اسحاق برادر دیگر امام موسی الکاظم (علیهالسلام) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسی کاظم (علیهالسلام) را قبول داشت و از پدرش روایت میکرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.
برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات یافت.
گرویدن اکثریت شیعه به امام کاظم
جلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع حضرت امام موسی کاظم(علیهالسلام)بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (علیهالسلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (علیهالسلام) مانند مفضل بن عمر جعفی و معاذ بن کثیر و صفوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت موسی الکاظم (علیهالسلام) را از امام صادق (علیهالسلام) روایت کردهاند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.
علت عدم قیام امام در زمان مهدی عباسی
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی نمود و به مدینهاش بازگرداند.
گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش خروج نکند.
این روایت نشان میدهد که امام کاظم (علیهالسلام) خروج و قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمیدانسته است.
← حبس امام در زمان مهدی عباسی
ایشان با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بودهاند به قدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشتهاند که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز میدانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
پیشنهاد اعطای فدک از طرف هارون
زمخشری در ربیع الابرار آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت، وقتی اصرار زیاد کرد فرمود میپذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودی که تعیین میکنم به من واگذاری.
هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است، حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه و حد چهارمش کناره دریا تا ارمینیه و خزر است.
هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی میماند؟ امام فرمود: میدانستم که اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد. (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است) از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (علیهماالسلام) بست.
← جواب دادن امام به فخرفروشی هارون
هارون در سفرش به مدینه هنگام زیارت قبر رسول اللّه (ص) در حضور سران قریش و رؤسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابن عم، و این را از روی فخرفروشی به دیگران گفت.(یا ابن عم یعنی ای پسر عموی من)
امام کاظم (علیهالسلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من).
میگویند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گردید.
← علت حبس امام در زمان هارون
درباره حبس امام موسی (علیهالسلام) به دست هارون الرشید، شیخ مفید در ارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است.
زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد، جعفر بن محمد بن اشعث را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت امام موسی (علیهالسلام)، و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی بن خالد، پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
میگویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به سی هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در کنار قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول اللّه از تو پوزش میخواهم که موسی بن جعفر را به زندان میافکنم زیرا او میخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بریزد.
آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفر بن منصور فرستادند. عیسی پس از مدتی نامهای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد و یا من او را آزاد خواهم کرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.
چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد.
شهادت امام کاظم
هارون عبّاسى، وجود امام كاظم (علیهالسلام) را در زندان نيز تاب نياورد و فرمان داد ايشان را مسموم كنند.
آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد. بدين سان، امام (علیهالسلام) به سال ۱۸۳ ه. در پنجاه و پنج سالگى در زندان بغداد به شهادت رسيد.
چون آن حضرت وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش ( کاظمین عراق ) دفن کردند.
زمان شهادت امام کاظم
تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ ه.ق. در ۵۵ سالگی گفتهاند.
منابع برای مطالعه
بحار الانوار، مجلسی، ج۴۸.
اعیان الشیعة، ج۲.
الارشاد الی حجج الله علی العباد.
الکامل فی التاریخ(حوادث سال ۱۸۳).
تاریخ بغداد، ج۱۳.
سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۶.